حساس شده ام . درست مثل ناخنی که روی تخته سیاه بکشن ، دلم آشوب میشه از آدمائی که مدام در مدح خودشون و زنشونو و بچۀ پنج سالشون که مثنوی میگه , منبر میرن . وسوسه میشم که وسط روضه ، کوبیدۀ ظهر رو بالا بیارم... یا حداقل بلند شم و یک کف مرتب بزنم که باورشون بشه باورم شده کون آسمون که پاره شد اینا افتادن پائین . ولی به جاش لبخند میزنم و حالم از خودم و قراردادهای اجتماعی بهم میخوره
ها؟ با من که نبودی؟ :)))))))
ReplyDeleteها؟ با من که نبودی؟ :)))))))
ReplyDeleteمن قربون شما بشوم روزنامه بانو . شما کِی از زنت تعرف کردی پیش من؟
ReplyDeleteاز مادر زنم !
ReplyDelete