آدمِ تنها صبح قرار صبحانه دارد . آدمِ تنها در تمام مدتی که از خواب بلند می شود و لباس می پوشد و آرایش می کند و از پله پائین می رود با خودش بلند بلند حرف نمی زند . آدم تنها خل که نیست خب . آدمِ تنها در ماشین می نشیند ، دهنش را باز می کند و صدای غریبه ای شبیه شهره آغداشلو با یک خش اضافه تر هم روش از حلقش در می آورد که : "سلام چطوری؟" ... آدمِ تنها متعجب میشود که اگر قرارِ صبحانه نداشت شاید تا آخر شب هم نمی فهمید صدایش خش دار شده ... و به فکر فرو می رود
No comments:
Post a Comment