اما هنوز نه
روزی قلمم را جوهر ، بخار قهوه را فوت ، نفسم را حبس ، و تو را لحظه به لحظه روی کاغذ می آورم . آن روز تو ، یا به واقع دیگر نیستی ، یا به واقع دیگر هستی و از راحتی مجاور صدا می زنی که: " بانو ، آن حادثه که اینک مینویسی اش اینطور نبود ، آنطور بود". و من که می دانم اینطور بود ، آنطورش می کنم محض خاطر تو
No comments:
Post a Comment