فرخ بود که میگفت وقتی از سرطان روده اش خبر دار شده ، ساعت ها تمرکز میکرده و از دل و روده اش بابت تمام ناپرهیزی های عمرش معذرت میخواسته و بعد هم که به راه راست پیچید و گیاه خوار شد. امروز روز سومی بود که عاجزانه از مهره های کمرم طلب بخشش میکنم و باز در هر نشستن و برخواستنی ، در هر چرخیدن و صاف شدنی و حتی در تایپ کردن هر کلمه ای, درد جانسوزی به یادم می آورد که هزینه سه ساعت سرپا ایستادن روی کفشهای پاشنه تق تقی چیست
No comments:
Post a Comment